علیعلی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
مسیحمسیح، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
سارهساره، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره
نی نی وبلاگم.نی نی وبلاگم.، تا این لحظه: 1403 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
بابا حسینبابا حسین، تا این لحظه: 1402 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره
مامان زهرامامان زهرا، تا این لحظه: 1403 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

روزهای زندگی بچه های من

مامان گاهی عصبانی،،، اکثرا مهربون

ساره و کانال قصه خوانی

ساره جدیدا داره کارای جالبی انجام میده .بدون اینکه من بدونم با گوشی کتاب قصه خونده بود .جالب و تمیز هم کار کرده بود .کانال قصه گویی زده بود .اما نفهمیدم چرا منصرف شد .درست نتوانسته بود پیام بده و فیلم را بفرسته .( یادم باشه تشویقش کنم که ادامه بده ) این صفحه و پیام اول کانالشه .🥰🥰🥰 این یه عکس از خودشه که البته با یه فیلم خیلی جالب گرفته بود . اینها هم عروسکهای نیکان هست که یواشکی من چند تا فیلم هم از اینا گرفته بود و به جای اونها حرف زده بود.❣️❣️ ...
11 خرداد 1400

ادامه عید فطر (۱۴۰۰/۲/۲۴.جمعه)

Useصبح بابا گفت بریم بیرون ناهار بخوریم .به خاطر کرونا این دو روز قرار بود راهها بسته باشه .پس ما هم بیرون شهر نمی‌توانستیم بریم .بقیه مرغ دیروز را الویه درست کردم و وسایل را جمع کردیم بریم شیدان ( کوههای بهارستان )علی از اون دفعه که مار دیده بود میترسید و می‌گفت اونجا نریم دیگه . دوچرخه بابا و ساره را برداشتیم .علی هم اصرار کرد دوچرخه اش را بیاریم .بابا گفت بدون کمکی .. علی اولش گفت نمیتونم اما بعد که کمکی را باز کردیم کلی ذوق کرد و قرار شد جایزه پفک بخریم . رفتیم دنبال آبجی ساره و رفتیم .جای جدیدی را بابا پیدا کرده بود .قشنگ بود و سایه هم به خاطر تخته سنگ ها بود اما پر از مگس بود .  👆👆در حال ناهار خوردن...
1 خرداد 1400
1